لبت را دیگری بوسد، منت وصف دهن گویم؟


تنت با غیر میخوابد، منت سیمین بدن گویم؟

کسی مدح عسل گوید کز آن شیرین بود کامش


‏ تو بر کام رقیبانی منت شکر دهن گویم‏

بیا در باغ من گل شو، ببر دیوان شعرم را


تو عشق غیر میورزی، من از حسنت سخن گویم؟

تو شمع محفل من شو، که من پروانه‏ات باشم‏


چو بزم افروز اغیاری، چه از سوز تو من گویم؟

مگر دیوانه هستم من، که در کوی شناسائی‏


تو با بیگانه بنشینی، من از عشق وطن گویم‏

همان بهتر که بعد از این، به حکم عقل واقع‏بین


‏ تو حرف از خویشتن گوئی و من از خویشتن گویم‏

خطا گفتم خطا گفتم، که بی‏زن عاشقی نتوان‏


من این فتوای خود واضح، میان انجمن گویم